سر زندگی و نشاط

حکایت موسی و بهشت.....

روزی حضرت موسی در خلوت خویش از خدایش سئوال می کند :

آیا کسی هست که با من وارد بهشت گردد ؟ خطاب میرسد :

آری ! موسی با حیرت می پرسد :

آن شخص کیست ؟ خطاب میرسد :

او مرد قصابی است در فلان محله ، موسی می پرسد :

میتوانم به دیدن او بروم ؟ خطاب میرسد :

مانعی ندارد !

فردای آن روز موسی به محل مربوطه رفته و مرد قصاب را ملاقات

می کند و می گید : من مسافری گم کرده راه هستم ،

آیا می توانم شبی را مهمان تو باشم ؟

قصاب در جواب می گوید :

مهمان حبیب خداست ، لختی بنشین تا کارم را انجام دهم ،

آن گاه با هم به خانه می رویم ،

موسی با کنجکاوی وافری به حرکات مرد قصاب می نگرد و می بیند که

او قسمتی از گوشت ران گوسفند را برید و قسمتی از جگر آنرا جدا کرد

در پارچه ای پیچید و...

کنار گذاشت . ساعاتی بعد قصاب می گوید :

کار من تمام است برویم ،

سپس با موسی به خانه قصاب می روند و به محض ورود به خانه ،

رو به موسی کرده و می گوید :

لحظه ای تامل کن !

موسی مشاهده می کند که طنابی را به درختی در حیاط بسته ،

آنرا باز کرده و آرام آرام طناب را شل کرد .

شیئی در وسط توری که مانند تورهای ماهیگیری بود نظر موسی را به

خودجلب کرد ، وقتی تور به کف حیاط رسید ،

پیرزنی را در میان آن دید با مهربانی دستی بر صورت پیرزن کشید ،

سپس با آرامش و صبر و حوصله مقداری غذا به  او داد ،

دست و صورت او را تمیز کرد و خطاب به پیرزن گفت :

مادرجان دیگر کاری نداری ، و پیرزن می گوید :

پسرم ان شاءالله که در بهشت همنشین موسی شوی .

سپس قصاب پیرزن را مجدداً

در داخل تور نهاده بر بالای درخت قرارداده و پیش موسی آمده و با

تبسمی می گوید : او مادر من است و آن قدر پیر شده که مجبورم او را

این گونه نگهداری کنم  و از همه جالب تر آن که

همیشه این دعا را برای من می خواند که "

انشاء الله در بهشت با موسی همنشین شوی ! "


چه دعایی !! آخر من کجا و بهشت کجا ؟ آن هم با موسی !


موسی لبخندی می زند و به قصاب می گوید : من موسی هستم و

تویقیناً به خاطر دعای مادر در بهشت همنشین من خواهی شد !



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته شده در تاريخ جمعه 29 آذر 1392برچسب:, توسط سید امیر